جدول جو
جدول جو

معنی هست و بود - جستجوی لغت در جدول جو

هست و بود
(هََ تُ)
حاصل. محصول. حاصل امساله نسبت به محصول سالهای پیشین. (ناظم الاطباء) ، جمعبندی. (ناظم الاطباء).
- هست وبود کردن. رجوع به هست بود و هست وبود کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ تُ بَ)
کنایه از استحکام و ضبط و ربط باشد. (برهان) (آنندراج). استحکام و ضبط. (رشیدی). ترتیب و انتظام و ضبط و ربط. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(هََ)
جمعبندی. (ناظم الاطباء).
- هست بود کردن، جمعبندی کردن. (ناظم الاطباء).
رجوع به هست وبود شود
لغت نامه دهخدا
(فَ حَ کَ دَ)
اکتفا بر چیزی موجود کردن، مثلاً کرباسی به خیاط دهند تا جامه قطع کند، اوگوید: کرباس کم است. گویند: هست وبود کن، یعنی هر قدر که هست همان جامه تیار کن. (آنندراج) :
یک بوسه دار بیش نباشد لبان یار
باید برای قوت دل هست وبود کرد.
طالب لاری (از آنندراج).
رجوع به ’هست’ و ’هست وبود’ شود
لغت نامه دهخدا
(خَ جِ هََ تُ)
موافق و برابر آمدن. (آنندراج) :
پلاس او بگز کهکشان بپیمودیم
برای خرقۀ ما خرج هست و بود آمد.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هست وبود
تصویر هست وبود
یا هست وبودبه معامله کردن، اکتفابچیزهای موجودکردن: (آن کس که هست وبودنبیندزیان چه سود مانابودمعامله اوبه هست وبود) (شفیع اثر. آنند)
فرهنگ لغت هوشیار